غزل مناجاتی با خداوند کریم
لـبـریز اشتـباهم با اشک و سوز و آه آمد به الـتـمـاس تو این عـبد روسیـاه مـحـتـاج یـک نـگـاه رئـوفـانـۀ تــوأم دارد تـمـام زنـدگـیام مـیشـود تـبــاه یارب نشد که بندگیات را کنم، ببخش رحـمـی نـما به بیکسیِ عـبد بـیپـناه بـیآبــرو ز غــفـلـت بـیانـتـهـا شـدم مشغـول خویش کرده مرا کثرت گناه صد بار اگر که توبه شکستم، مرا ببخش چـشـمِ امید بـسـته گدایت به یک نگاه هـسـتم گـدای خـانـۀ اربـاب بـیکـفـن آخر شـود نوکـر این خانه سر به راه حالم خـراب میشود از هجـر کـربلا قسمت نما روضه، شبی، کُنجِ خیمه گاه آیـد صدای مـادرِ پـهـلـو شـکـسـتهای بالای جـسم پاک شـهـیدی ز قـتـلگـاه |